در ادامه متن کامل غزل شماره 374 دیوان حافظ را می خوانیم و سپس با معنی و تفسیر آن آشنا خواهیم شد.
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
نسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیم
چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز
بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
یکی از عقل میلافد یکی طامات میبافد
بیا کاین داوریها را به پیش داور اندازیم
بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم
سخندانیّ و خوشخوانی نمیورزند در شیراز
بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم
تعبیر فال شما
خوشا به روزگارت که همه چیز به زیبایی هر چه بیشتر برایت رقم خورده و دوران شادمانی ات فرا رسیده است. سعی کن زندگی را پیچیده نکنی و به دنبال غصه ها راه نیفتی.
فراموش نکن که هر رویدادی در زندگی ات بی شک به خیر تو است و خداوند مقصودی از آن دارد.
برای رسیدن به هدفت سعی کن روش های مختلف را امتحان کنی و تنها با یک بار شکست نا امید نشوی.