در ادامه متن کامل غزل شماره 8 دیوان حافظ را می خوانیم و سپس با معنی و تفسیر آن آشنا خواهیم شد.
ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را
گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمیخواهیم ننگ و نام را
باده درده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را
دود آه سینهٔ نالان من
سوخت این افسردگان خام را
محرم راز دل شیدای خود
کس نمیبینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را
صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را
تعبیر فال شما
سایه سیاه نا امیدی را از دلت کنار بزن و با عزم و جزم عالی دوباره شروع کن. حواست باشد تنبلی آفت موفقیت ها است پس از تلاش کردن دست برندار.
ذهنت را با نگرانی درباره دنیا و مال و منالش مخدوش نکن زیرا جهان محل گذر است و این ایام نیز می گذرند. شادی کن و از غم و غصه روزگار را خوردن برحذر باش.
بی تردید با صبوری کردن و آرامش دل به مقصودت دست پیدا می کنی. در انتخاب دوستان دقت کن. مبادا راز دلت را بر نامحرم اسرار گفته باشی که پشیمانی به دنبال خواهد داشت.