در ادامه متن کامل غزل شماره 375 دیوان حافظ را می خوانیم و سپس با معنی و تفسیر آن آشنا خواهیم شد.
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم
نذر و فتوح صومعه در وجه مینهیم
دلق ریا به آب خرابات برکشیم
فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند
غلمان ز روضه حور ز جنت به درکشیم
بیرون جهیم سرخوش و از بزم صوفیان
غارت کنیم باده و شاهد به بر کشیم
عشرت کنیم ور نه به حسرت کشندمان
روزی که رخت جان به جهانی دگر کشیم
سر خدا که در تتق غیب منزویست
مستانهاش نقاب ز رخسار برکشیم
کو جلوهای ز ابروی او تا چو ماه نو
گوی سپهر در خم چوگان زر کشیم
حافظ نه حد ماست چنین لافها زدن
پای از گلیم خویش چرا بیشتر کشیم
تعبیر فال شما
هرگز از یاد خداوند غفلت نورز و همواره به نیایش پروردگار مشغول باش. مبادا دلت را به سیاهی گناه آلوده سازی و حرص و طمع پول حواست را پرت کند.
همه ما روزی به نقطه آخر می رسیم و زمان کوچ از این دنیا فرا می رسد، آیا برای آن زمان توشه ای کنار گذاشته ای؟
از دنیای مادی لذت ببر اما در این مورد زیاده روی نکن و تنت را به هوا و هوس ها آلوده مساز.