غزل شماره ۱۵ : ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت

در ادامه متن کامل غزل شماره 15 دیوان حافظ را می خوانیم و سپس با معنی و تفسیر آن آشنا خواهیم شد.

ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت

خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
کاغوش که شد منزل آسایش و خوابت

درویش نمی‌پرسی و ترسم که نباشد
اندیشه آمرزش و پروای ثوابت

راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت

هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت

دور است سر آب از این بادیه هش دار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت

تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت

ای قصر دل افروز که منزلگه انسی
یا رب مکناد آفت ایام خرابت

حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت

تعبیر فال شما

جوانی موهبتی بس گرانبها است که اگر قدرش را ندانی همچون ماهی از دستانت می غلتد و افسوس و حسرت به جا می گذارد.

در مسیر زندگی از پروردگار یاری بطلب و به سایه خودش پناه ببر.

هر از گاه حس می کنی دوستان ریاکار تو را از مسیر درست منحرف می کنند. برای تحول زندگی ات بهتر است اندیشه ات را به کار گیری تا مرتکب اشتباهات غیر قابل جبران نشوی.

گوش به نصایح خردمندان بده. مبادا ظاهر دلفریب دنیا فریبت دهد. به خودش توکل کن و مسیر بندگی در پیش گیر.

برای مشاهده فال حافظ روی دکمه زیر کلیک فرمایید :

فال حافظ