غزل شماره ۲۳۲ : بر سر آنم که گر ز دست برآید

در ادامه متن کامل غزل شماره 232 دیوان حافظ را می خوانیم و سپس با معنی و تفسیر آن آشنا خواهیم شد.

بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید

صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید

بر در ارباب بی‌مروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید

ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آید

صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید

بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

تعبیر فال شما

این دنیا فانی است و لذت هایش نیز دوامی ندارد. برای رسیدن به رویاهای خود و تحقق بخشیدن به آرزوهایت باید عزم خود را جزم کرده و با تمام وجود در مسیر تلاش کنی.

در امور زندگی ات به پروردگار توکل داشته باش که مایه آرامش جان است و از یادش غافل مشو تا در فراز و نشیب های زندگی به یاری ات بیاید و در مسیر درست قدم بگذاری.

از غرور و تکبر به دور باش و نذری که بر گردنت است ادا کن.

برای مشاهده فال حافظ روی دکمه زیر کلیک فرمایید :

فال حافظ