غزل شماره ۵۴ : ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است

در ادامه متن کامل غزل شماره 54 دیوان حافظ را می خوانیم و سپس با معنی و تفسیر آن آشنا خواهیم شد.

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است

به یاد لعل تو و چشم مست میگونت
ز جام غم می لعلی که می‌خورم خون است

ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
اگر طلوع کند طالعم همایون است

حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است

دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است

ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی
که رنج خاطرم از جور دور گردون است

از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز
کنار دامن من همچو رود جیحون است

چگونه شاد شود اندرون غمگینم
به اختیار که از اختیار بیرون است

ز بیخودی طلب یار می‌کند حافظ
چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است

تعبیر فال شما

زودتر از زود اتفاقات خوش در زندگی ات جاری خواهد شد و همای سعادت به بام بخت و اقبالت خواهد نشست.

باشد که دشواری های گذشته را به باد فراموشی بسپری و دل به خوشی های این روزهایت بدهی.

کلام زیبا داشته باش و با همه آدم ها و موجودات در صلح باش. به تازگی تصمیمی گرفته ای که اگر به آن علاقه داشته باشی با انجامش به منفعت خواهی رسید.

برای مشاهده فال حافظ روی دکمه زیر کلیک فرمایید :

فال حافظ